قضیه ی این عنوان پست ازاین قرار است که پارسال محرم با دخترخاله ام به دیدن هییت ها رفته بودیم و یک اقا پسری درانجا بودند که به چشم برادری بسی زیبا بودن و بعد دخترخاله گفتند که ایشون از فامیل های پدریشونن.
امشب که رفته بودیم خانه خاله1 که الکیی سر بزنیم دخترخاله گفت بهت گفتن ازت خاستگاری کردن!؟
من::D
مثل اینکه مادر همین آقا پسر من را چندروز پیش در تولدی میبیند و صبح به خاله ام میگوید که لیلا نمیخواهد دخترش را شوهر دهد !!!؟
امروز تصمیم بر این بود که قضیه ی دیدار مخاطب را به مادر بگویم اما گشنه ام بود و اعصاب نداشتم :D
فردا قرار است حسابی چوسان فوسان کنیم برای چهار پنج ساعت ناقابل!
یک پاپیونی بسیار زیبا سفارش داده بودم که با پست تیپاکس برام ارسال بشه ُ امروز هرچقدر منتظر موندم این محموله نرسید تااینکه زنگ زدم 118 گفتم سلام شرکت تیکاپس رو میخوام !!!
بعد اینکه رفتیم دنبال اسم درستش و لاتین انرا مشاهده کردیم;تمرین نکرده زنگ زدم همین شرکت تیپاکس و گفتم سلام شرکت تیپاکُس؟؟؟!!
یکبارم زنگ زده بودم700 برای مشکلات خطم که یک پسر جوانی مشاوره میدادن بعد کلی سوال و جواب موقع خداحفظی گفتن که دیگه سوال ندارید گفتم نه قربون شما !
من خیلی خوشکلم میدونم :)))
- ۹۴/۰۶/۲۷