خدامیدونه الان که دارم مینویسم چقدر خسته امم ینی دارم از خواب کور میشم : (
عصر فقط نیم ساعت خوابیدم که تقریبا نصفشو خودمُ کشتم تا خوابم ببره عاخه کلاس عربی داشتم وقتی هم که بیدار شدم سردرد شدییییدی داشتم انگار سرم نبض میزد : /
سریع یه چایی سبز خوردم آروم شدم .
خداروشکر خدایا که درس پنجم عربی رو فهمیدم و کاملا خوندمش و واس امتحان پس فردا اماده ام : )
چه هوای سردی شده. با مامانم رفتیم بیرون یه تونیک و بلوز مخمل خریدم و کلی آجیل و خشکبار واس خونه :دی
جمعه که رفتیم ر یه پالتوی خیلی خوشکل خریدم سفیده حالا موندم کیف و کفش و شال و جین هم بگیرم بعد پالتوم رو افتتاح کنم
مامانم برام یه کیف بافته خیلی گوگول مگولیه هروقت کامل شد عکسشو میذارم .
میخواد برام یه کلاه فرانسوی و یه مانتو بافت هم ببافه.
وای درس روانشناسی حسابی باهاش مشکل دارم ینی هیچی نمیفهمم ازش اونوقت اخر کلاس رفتم به دبیرمون گفتم من جلسه دیگه کنفرانس بدم آخه یکی نیس بگه خودت هیچی نمیفهمی چججوری میخوای به بقیه حالی کنی
دیگه نمیدونمممممم شب بخیرررر
- ۹۴/۰۸/۲۴