فی‍‍‍وچِر سوسیالِشیست

خنگ نوشته های خوش خنده ترین دختر دنیا

فی‍‍‍وچِر سوسیالِشیست

خنگ نوشته های خوش خنده ترین دختر دنیا

حتی وقتی نباشی
انتظار تو
خوشبختی ست
کشیدن...

سجاد افشاریان

همین نوشته های قبلی

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سومیـــ ش

روزای آخر تابستون یاد گردش و مهمونی رفتن افتادم!

عروسی که بسی خوب بود وبه گفته ی همه خیلی خوشکل شده بودم حتی مادر مخاطب خاصم همینُ گفت!

هنوز نتونستم جریان دیدار رو به مامانم بگم!

روز بعدش تولد دوست دوران راهنماییم دعوت بودم که بسیار بی مزه بود و تصمیم گرفتم دیگه تولد این دوتا دوستم که ادم تو تولداشون فقط چُرت میزنه نرم :)

همیشه وقتایی که دخترعموم از کرج میاد و میریم خونه اون یکی دخترعموم کلی باهم حرف میزنیم و میخندیم کلا کنارشون خیلی بهم خوش میگذره

پریشبم پیششون بودم و کلی باهم حرف زدیم و ابروهامُ واس مدرسه صفا دادم :D

امروزم به اتفاق دو دوست گرامیم رفتم کافی شاپ:) و بعدش با مامانم یه دعوای جانانه گرفتم آخه دکمه نخرید برای لباسم :/

حالا فردا صبح باید برم دکمه بخرم و بدم به خیاط جانم!

هفته دیگر یکروزه عازم تهران هستیم:))))

از قسمت خریدِ مسافرت خیلی خوشم میاد:D

بعضی وقتا فکر میکنم این مخاطب جان من از قیافه و تیپ و اینا هیچی کم نداره فقط خداجون دراینده یه شغل خوب و باکلاس گیرش بیاد استخدام بشه بیاد خاستگاریم عروسی کنیم بره پی کارش :D

  • گلابی خاتون
  • ۰
  • ۰

دومیـــ ش

قضیه ی این عنوان پست ازاین قرار است که پارسال محرم با دخترخاله ام به دیدن هییت ها رفته بودیم و یک اقا پسری درانجا بودند که به چشم برادری بسی زیبا بودن و بعد دخترخاله گفتند که ایشون از فامیل های پدریشونن.

امشب که رفته بودیم خانه خاله1 که الکیی سر بزنیم دخترخاله گفت بهت گفتن ازت خاستگاری کردن!؟

من::D

مثل اینکه مادر همین آقا پسر من را چندروز پیش در تولدی میبیند و صبح به خاله ام میگوید که لیلا نمیخواهد دخترش را شوهر دهد !!!؟

امروز تصمیم بر این بود که قضیه ی دیدار مخاطب را به مادر بگویم اما گشنه ام بود و اعصاب نداشتم :D

فردا قرار است حسابی چوسان فوسان کنیم برای چهار پنج ساعت ناقابل!

یک پاپیونی بسیار زیبا سفارش داده بودم که با پست تیپاکس برام ارسال بشه ُ امروز هرچقدر منتظر موندم این محموله نرسید تااینکه زنگ زدم 118 گفتم سلام شرکت تیکاپس رو میخوام !!!

بعد اینکه رفتیم دنبال اسم درستش و لاتین انرا مشاهده کردیم;تمرین نکرده زنگ زدم همین شرکت تیپاکس و گفتم سلام شرکت تیپاکُس؟؟؟!!

یکبارم زنگ زده بودم700 برای مشکلات خطم که یک پسر جوانی مشاوره میدادن بعد کلی سوال و جواب موقع خداحفظی گفتن که دیگه سوال ندارید گفتم نه قربون شما !

من خیلی خوشکلم میدونم :)))

  • گلابی خاتون
  • ۱
  • ۰

اولیـــ ش

امشب رفتیم خونه خاله.

وقتایی که خودمون میریم خونه خاله اونم یهویی و بدون دعوت قبلی معمولا خاله لوبیایی عدسی چیزی میپزه و واس ما سه تا که بد غذاییم یا کوکو درست میکنه یا ماکارونی.

قسمت خوب این مهمونی ها اینه که بعد شام منُ مامان و خاله میریم تو اتاق پسرخاله و بقول شمالیا کال گپ میزنیم

و مـثل همیشه بابا و شوهرخاله درمورد محل کاراشون و حقوق هاشون حرف میزنن.

قبل شام متوجه این شدم که گوشیم پیداش نیس و جرات نداشتم به خطم زنگ بزنم تا پیداش کنم عاخه عکس منُ جان جانان بک گراند گوشیمه و کسی از این موضوع خبر نداره !

کاشکی بشه یروز بدون ترس عکسمون رو گوشیم باشه ...

پریروز که جان جانان رو دیدم هنوز ماجرا رو ثبت نکردم و ترجیه میدم در وب دوتاییمون ثبت بشه .

فقط باید اینجا بنویسم که چه روز فوق العاده ای بود ...

فردا میریم همایش مثبت اندیشی! از همایش قبلی که رفتم کلی روم تاثیرگذاشته و شاید توظاهرم کسی متوجه تغییر نشه ولی یسری چیزا دروجودم کلا نابود شده!

کاشکی اینجارو کسی نخونه! کاشکی اینجا همش خلوت بمونه و بتونم راحت حرفامُ بزنم !

  • گلابی خاتون