فی‍‍‍وچِر سوسیالِشیست

خنگ نوشته های خوش خنده ترین دختر دنیا

فی‍‍‍وچِر سوسیالِشیست

خنگ نوشته های خوش خنده ترین دختر دنیا

حتی وقتی نباشی
انتظار تو
خوشبختی ست
کشیدن...

سجاد افشاریان

همین نوشته های قبلی

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شیشُمیــ ش

عاقا قراره خیلی راحت بنویسم دیگه هیچ باکی هم نیس کسی بخونه .

ینی چی عاخه اصن ما چرا باید پری ... د بشیم. عاخه چرااااااااااا気持ち のデコメ絵文字

من معمولا در این دوره ها اعصابم منفی صفر میشه و هی دلم میگیره و بهم بگن بالای چشت ابرو گریه میکنم .顔文字 のデコメ絵文字

بعد من از پارسال رو یکی از دوستام خیلی حساسم اصن حرف میزنه اعصابم خورد میشه حرفم نزنه بازم اعصابم خورد میشه

اصن امروز به شدتی ازش عصبانی شدم باعاش حرف نزدم تا ساعت اخر


نمیدونم درسام سنگین شده یا چی شده اصن مقدار خوابم از پارسال بیشتر شده.http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_biggrin.gif

اینجانب که الان درحال تایپ هستم تا ساعت پنج ونیم خواب بودم و الان از شدت خواب درحال بیهوش شدنم .

بعد جالب اینجاس تو مدرسه ام خیلی خسته ام ینی واقعا خسته هاااااا゜*きゃわ*゜ のデコメ絵文字

امروز صبح گفتم بذار توکلاس سرحال باشم سرصبح رفتم حموم دوش بگیرم وای زیر دوش انقد دلم میخواست بگیرم بخوابم


یه گام دیگر درجهت کنکور برداشتم.رفتم گزینه دو ثبت نام کردم 気持ち のデコメ絵文字


من اصن حسابی تو ذهنم پروراندم که برم جامعه شناسی یا مدیریت امور مالی خوارزمی کرج بخونم که نزدیک یار هم باشم顔文字 のデコメ絵文字 بعد دیشب تو پیج اینستاش میگشتم  فضاش که خیلی قشنگ بود بعد یه عکسم گذاشته بودن نوشته بود اسب دردانشگاه به مامانم میگم مامان اسبم تو دانشگاه دارنhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_mrgreen.gif

میگه دانشگاهی که اسب داشته باشه جای تفریح  نه درس خوندن顔気持ち*゜ のデコメ絵文字


ینی هیچ تلاشی واس تناسب اندام نمیکنما همینجوری میخورم 顔文字 のデコメ絵文字

فردا هم عازم تهرانم http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_cry.gif

                                                             

  • گلابی خاتون
  • ۰
  • ۰

پنـجُمیــ ش

تحقیقات خودم ثابت کرده که من تو دوران مدرسه بیشتر میخندم تا تابستونhttp://up.vbiran.ir/uploads/8351141098169937297_25.png

امروز از اول صبح چرت و پرت گفتیم و خندیدیم تا ظهر.

زنگ اول دبیر آرایه !

منم نمیدونم چرا جو کنکور گرفتتم به همه دبییرا میگفتم تست هم میدید دیگهhttp://up.vbiran.ir/uploads/8351141098169937297_25.png

من ساعتای جغرافیا همش تو هپروتم.آخه چیزیه که خودمم بخونم متوجه میشمhttp://up.vbiran.ir/uploads/1136141098170032813_35.png

    زنگ تفریح رفته بودیم نماز خونه و الکی میخندیدم و من این آهنگُ میخوندم که میگه سلام سلام عذرا خانوم یااالهه http://up.vbiran.ir/uploads/8351141098169937297_25.png

بعد شکممُ نگه میداشت از شدت خنده و میپریدم .

دوستم میگفت تو چن تا از این حرکتا برای خانواده مخاطب خاص بیای طلاقت میدن http://up.vbiran.ir/uploads/88051410981699610_24.pnghttp://up.vbiran.ir/uploads/8351141098169937297_25.png

بعد که زنگ کلاس شد اون سه تا رفتن توکلاس من شغول کتونی پوشیدن این دبیر پرورشی مدرسه با یه لبخند رضایت مندی نگام کرد فک کرد من رفتم نماز ظهرُ پیش پیش خوندم http://up.vbiran.ir/uploads/8591141098169343401_4.png

زنگ جامعه شناسی http://up.vbiran.ir/uploads/21166141098169626275_15.png با دبیر عشق جان http://up.vbiran.ir/uploads/21166141098169626275_15.png

فردا ساعت11تعطیل میشیم دبیر فلسفه مکه تشریف دارن http://up.vbiran.ir/uploads/1009014109816984616_21.png حالا نمیره اون چن روز ما بی دبیر بمونیم http://up.vbiran.ir/uploads/17307141098170040470_33.png

شروع کردم به خواندن هردرس در همان روز http://up.vbiran.ir/uploads/1746714109816951004_12.png

مامانم میگه دوسال دیگه همچین موقعی تو تهرانی منم دارم توخونه گریه میکنم ...

میگم ینی میشه !؟ ...

خدایا شوعرم نمیخوام فقد دانشگاه تهران یا کرج http://up.vbiran.ir/uploads/21764141098169737466_19.png

این خعلییییی شبیهمه خلی http://up.vbiran.ir/uploads/8351141098169937297_25.png 





                                                               

                                                                                       

  • گلابی خاتون
  • ۰
  • ۰

چهارمیـــ ش

اول مهر جای همه خالی کلی تو گرما آبپز شدیم و ظهرش که اومدم خونه تا غروب عین اینایی که بیستوچهارساعت کار کردن و اصلا استراحت نداشتن خوابیدم:D

شب چهارشنبه سعادت اینرا داشتم که به حرم برم و اندکی زیارت!

قبل از اینکه برای خودم دعا کنم همش میگم خدایا بهش آرامش بده ... خدا خودش میدونه کیو میگم ...

پنجشنبه از ظهر پروا و پروین خونمون اومدن.من وقتی پیش این دوتا آدمم هیچ غمی ندارم.انقدر میخندم که حتمن باید اسپری سالبتامول همراهم باشه !

و انقدر میخورم که تا هفته ها از تنقلات زده میشم!

از بعدظهر زدیم بیرون تا غروب کلی خوش گذروندیم!البته اگه گیر های پروا نبود بیشترم خوش میگذشت!!!

درکنار خنده و این حرفا یسری حرفای جدی زدیم و پروین همش برای کنکور بهم امید میده :*

شبم عین جنازه ها افتادیم تا دوازده ظهر امروز.

امروز بیشتر از دیروز بهمون خوش گذشت.

اون خنده های بلندی که سه تایی تو خیابون میکردیم شاید چند سالی بود تجربش نکرده بودم!!!

نمیتونستم خندمُ کنترل کنم و باصدای بلندقهقهه میزدم.

یه. چن وقتیه موهام همش حالت فرق میمونه و یبار که اینو به مامانم گفتم با لبخنذ گفت مثل ترانه علیدوستی:)))

حالا هی مشتاق اینم که همش همش موهام فرق باشه و از فردا میخوام یه فرق کوچیک از زیر مقنعه مدرسه م معلوم باشه:)

  • گلابی خاتون